کد مطلب:314987 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:173

آن، دست با کفایت قمر بنی هاشم بود
جناب آقای سید حسن كربلایی، صاحب چایخانه چاب شهید واقع در قم خیابان عمار یاسر كرامتی را چنین نقل كردند:

هر ساله دهه آخر ماه صفر، ده شب مجلس روضه هیئت خدمه اهل بیت اقامه می نمایند. بنده عضو كوچكی هستم و هر شب بعد از پایان مجلس روضه اطعام برقرار می باشد. یك شب رفتم در آشپزخانه رفقا مشغول طبخ بودند مقداری كمك كردم احساس كردم از شدت گرمای آشپزخانه قلبم گرفته یك مقدار ظرف شستم و بدون خداحافظی از آشپزخانه بیرون آمدم همان شب خواب دیدم رفقا یك طرف حسینیه صف كشیدن و بنده یك طرف ایستادم و یك دست از پنجره آشپزخانه بیرون می آید و به هر نفر یك ظرف آبگوشت می دهد خواستم بروم به آنها ملحق شوم اما با خود گفتم: من كه كاری نكردم، اینها كار كرده اند. آن دست



[ صفحه 562]



به من اشاره كرد و گفت: بیا!

تعجب كردم و گفتم من كه كاری نكرده ام. گفت: چرا چند تا ظرف شستی. ناگهان از خواب بیدار شدم.